علیرضا وامیر حسینعلیرضا وامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

دوقلوهااومدن............

نی نیمون دنیا اومد.....هورااااااااااااااااااااااااااا

1393/4/5 18:31
نویسنده : عمه ناهید
345 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام وصدتا سلام به همه شما دوستان

خوب و جدیدما

آخییییییش دوست جونیااااااااااامن اومدم با یه خبر بسیار داغ داغ داغ

الان میگم

عمه جونی ببخش منو آخه سرم شلوغه وقتم کمه نتونستم بیام در موردت بنویسم یا بهتر بگم در موردتون

آهااااااااااااا در موردتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!متفکر

زیرا که نی نی خوشگل ما دو قلو شدن

حالاااااااااااااا

جیغ دست هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااجشنجشنجشن

ای وای بر من زودتر نیومدم بگمخجالتخجالت

آخه من خودم هم یک ماه پیش فهمیدم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون اون دوتا دوقولویی رو که از دست دادیم درست فردای اون روزی که اعلام کردیم بچه ها دوقولو هستن حال مامانی بد شد وجوجوهای دوست داشتنی رفتن پیش خدا والان مامانی با باباییت با هم عهد بسته بودن که تا 8 ماهتون تمام نشده حرفی نزنن اینم به هیچ کس

جز عمه فاطمه ومادر جونات هیچ کس نفهمیدن البته منم شک کرده بودم ولی خودمو به بی خیالی زدم تا موقع ش که خودشون بهم بگن

واااااااااااای نمی دونی چقدر خوشحالم زیرا که....................

خدارا شکر میگم که امروز ساعت 8/30 دقیقه به دنیا اومدید محبتجشن

عمه فداتون بشه چقدر دلم می خواست منم لحظه تولدتون باشم

اما عمه زهره وعمه فاطمه بودن به منم گفتن بچه هاتو تنها نذار مامانت

هم بهم گفت نمی خواد بچه هاتو ول کنی بیای روزه هم که بودم اگه

دیر می رسیدم خونه روزه م باطل میشد این شد که حسرت به دل ماندم

وتلفنی جویای احوالتون بودم قربونتون بشممحبتبغلبوس

مادر جون مامانی  با دایی احمدرضات هم بودن

بابایی هم بعد تولد کوبید ورفت شیراز چون می خواست خون بند

نافتونو برسونه شیراز که نگهداری کنن انشالله که هیچ وقت نه برا

شما نه هیچکس دیگه اتفاق بدی نیفته که بخوان از این سلولهای

بنیادی استفاده بشه

خدا  به همراه داداش عیسی گلم محبتبوس

وااااااااای باورم نمیشه داداشم بعد چند سال الان بابا شدهآرام

آقا جون حیدر آقا جون محمد که دایی من هست  عمه ها خاله ها دایی ها

عمو ها،بچه ها  خلاصه همه وهمه انتظار اومدن شمارو می کشیدن

یه شب قبل هم رفتم خونه تون عکس تمام لباسهاتونو گرفتم ولی

تو گوشی مامان زهراتون هست اگه شد بعدآ میذارم

چقدر الان دلم لک زده که ببینمتون

دعا می کنم همیشه سالم وزنده باشید وبرا مامان وباباتون بمانید

چون خدا می دونه چقدر سختی کشیدن تا خدا شمارو تو دامنشون

گذاشت چقدر بعدِ از دست دادن اون دوقلوها بیشتر به خدا نزدیک شدن

وخدارا به خاطر حکمتش شکر کردن والان خدا نیتشون وشکرشون رو به

درگاهش بی جواب نذاشت وشمادو فرشته معصوم رو بهشون بخشید

خدایا ازت ممنونم به خداطر اینکه اینقدر مهربون وبخشنده ایمحبتمحبت

پسندها (2)

نظرات (3)

آیسان مامانی ماهان جون
7 تیر 93 9:45
به به بههههههههههههههه قدمهای نو رسیده ،تولد دو قلوهامبااااااارک
عمه ناهید
پاسخ
ممنون آیسان جون آبجی مهربونم
آیسان مامانی ماهان جون
7 تیر 93 9:46
عمه ناهید جوووووووووووووووونی پ شمام اینجایین؟؟!!!عاغا جون از ته دل به شمام تبریک که عمه شدی اونم از نوع خوبششششششششش و دوتا دوتاااااااااااااا
عمه ناهید
پاسخ
اره عزیزم ولی شرمنده دیر به دیر میام اینجا ودیر کامنتهای پرمهرتون رو تایید می کنم
آیسان مامانی ماهان جون
7 تیر 93 9:48
ببخشین دیگه از این مسافت بهتر از این کادو نمیشه داد خخخخخخخخ
عمه ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم شما خودتون گلید بهتر از این نمیشه